بازگشت به صفحه نخست
«وَ كُلَّ شَيء اَحْصَيْناهُ في امام مُبين» هر چيزي را
به شماره درآورديم در پيشوايي آشكار. شخصيت عظيم و گسترده اميرالمؤمنين علي عليه السلام
وسيعتر و متنوعتر از اين است كه يك فرد بتواند در همه جوانب و نواحي آن
وارد شود و توسن انديشه را به جولان آورد. براي يك فرد، حداكثري كه ميسر
است اين است كه يك يا چند ناحيه معين و محدود را براي مطالعه و بررسي
انتخاب كند و به همان قناعت ورزد. شخصيت افراد از نظر
عكسالعملسازي در روحها و جانها يكسان نيست. به هر نسبت كه شخصيت حقيرتر
است كمتر خاطرها را به خود مشغول ميدارد و در دلها هيجان و موج ايجاد
ميكند و هر چه عظيمتر و پرنيروتر است خاطره انگيزتر و عكسالعمل سازتر
است؛ خواه عكس العمل موافق يا مخالف. شخصيتهاي خاطره انگيز و
عكسالعملساز، زياد بر سر زبانها ميافتند، موضوع مشاجرهها و مجادلهها
قرار ميگيرند، سوژه شعر و نقاشي و هنرهاي ديگر واقع ميشوند، قهرمان
داستانها و نوشتهها ميگردند. اينها همه، چيزهايي است كه در مورد علي
عليه السلام به حد اعلي وجود دارد و او در اين جهت بيرقيب و يا بسيار كم
رقيب است. در علي، هم خاصيت فيلسوف است و هم خاصيت رهبر انقلابي و
هم خاصيت پير طريقت و هم خاصيتي از نوع خاصيت پيامبران. مكتب او، هم مكتب
عقل و انديشه است و هم مكتب ثوره و انقلاب و هم مكتب تسليم و انضباط و هم
مكتب حسن و زيبايي و جذبه و حركت. علي عليه السلام پيش از آنكه امام
عادل براي ديگران باشد و درباره ديگران به عدل رفتار كند، خود شخصاً
موجودي متعادل و متوازن بود.كمالات انساني را با هم جمع كرده بود، هم
انديشهاي عميق و دور دست داشت و هم عواطفي رقيق و سرشار؛ كمال جسم و كمال
روح. 218 روح را توأم داشت. شب، هنگام عبادت از ماسوي ميبريد و روز در متن
اجتماع فعاليت ميكرد. بالاخره به تمام معني يك انسان كامل بود با همه
زيباييهايش. من در بيان وصف تو درماندهام علي مريدم و نگويم
همي مدح ديگران از شرح فضل و علم تو درمانده ام علي تنها تو
را مراد خود خواندهام علي اين علي كيست كه نمونه و
مصداق انسان كامل است. اين علي كيست كه محبوب دلها و معشوق
انسانهاست. اين علي كيست كه نامش تا به ابد جاويدان و زنده است. اين
علي كيست كه دشمنانش بر فضيلت و برتري او گواهي دادهاند. اين علي
كيست كه هم صاحب جاذبه است و هم دافعه. اين علي كيست كه شخصيتش محدود
به زمان معيني نيست، بلكه مربوط به همه زمانهاست. اين علي كيست كه
با گذر زمان نامش كهنه نميشود. اين علي كيست كه به هنگام وضو
ميلرزيد. اين علي كيست كه عبور از صراط، منوط به اجازه اوست. اين
علي كيست كه شبها، هزار ركعت نماز ميخواند. اين علي كيست كه اگر
تمامي مردم ولايت او را قبول ميكردند، خداوند جهنم را نميآفريد. اين
علي كيست كه با حق است و حق با اوست. اين علي كيست كه در طول تاريخ،
دانشمندان از فضايل او بسيار گفتند و نوشتند و هر چه زمان ميگذرد، دلها و
قلمها، بيشتر به سمت وي ميروند. رمز محبت را هنوز كسي كشف نكرده
است، ولي البته رمزي دارد. چيزي در محبوب است كه براي محب از نظر زيبايي
خيره كننده است و او را به سوي خود ميكشد. جاذبه و محبت در درجات بالا،
عشق ناميده ميشود. علي محبوب دلها و معشوق انسانهاست. گفتا به وصي
خود رسول مطلق نشناخت حق را به غير از من و تو نشناخت تو را
به غير از من و حق نشناخت مرا به غير از تو و حق سخن
گفتن كسي درباره علي بن ابيطالب (ع) بسي سخت و مشقت بار است و اگر بخواهد
حقش را ادا كند، غلو خواهد كرد و اگر از حقش بكاهد مرتكب بدي و گناه شده
است. حد متوسط كه ميزان دقيق آن است، خيلي دشوار است كه جز دارندگان
مهارت در دين كسي ديگر نميتواند از عهده كامل آن درآيد و اين دارندگان
مهارت كه بتوانند شخصيت علي (ع) را بشناسند و توصيف كنند، كسي نيست جز خداي
تبارك و تعالي و رسول گرامي اسلام حضرت محمد (ص) و او تنها نسخهاي است كه
هنوز شرق و غرب عالم همتايش را نديده است و نخواهد ديد. به راستي رمز
جاودانگي علي در چيست؟ علي (ع) مولود كعبه اخبار متواتري وارد
شده است كه امير مؤمنان علي بن ابيطالب (ع) در مكه داخل بيتالله
الحرام(كعبه) در شب جمعه، سيزدهم ماه رجب در سال سيام عام الفيل از
فاطمه بنت اسد به دنيا آمد. نه پيش از او و نه بعد از او هيچ كس در
كعبه متولد نشده است و اين فضيلتي است كه خداوند براي بزرگداشت و بالابودن
مقام علي (ع) و نشان دادن كرامت او، مخصوص حضرتش گردانيده است. خداوند خانه
خود را زادگاه علي قرار داد و چه مقام والايي كه نظير ندارد. تولد
علي(ع) در كعبه فضيلتي است كه هيچ پيامبري حتي سيد رسولان هم با او
شبيه و نظير نبوده است. واقعاً خداي علي اعلي چه عنايت ويژهاي به امام علي
(ع) داشته است كه او را خانهزاد خود ساخت، سه روز از او نگهداري و
پذيرايي فرمود و نام خود را بر او نهاد و اين كرامت و شرافت در تمام طول
تاريخ جهان به حضرت علي (ع) اختصاص داشته است. يا علي! اي اعجوبه
تاريخ! در نام مقدس تو چه آثار و بركاتي است كه همه پيامبران
درگرفتاريها و خطرها به نام مبارك تو توسل ميجستند و نام تو بود كه
آنان را از بلاها نجات ميبخشيد. اين واقعيت با اينكه مشكلي در پذيرش نوعي
دارد ولي جاي تعجب ندارد، بايستي چنين باشد، زيرا خداوند قبل از اينكه به
دنيا قدم گذاري، به تو نظر و عنايت خاص داشته است. اي علي! اي مقدس! اي
پاك! اي نور درخشنده و تابناك، خدا خواسته است با اين نمونههاي عجيب، ولي
ناشي از قدرت خود، عظمت و مقام و منزلت تو را به عالم از آدم تا خاتم و تا
انقراض عالم نشان بدهد، به همين دليل نام خود را بر تو نهاد تا همگان
بدانند كه خداوند علي اعلي است و تو علي و اميرالمؤمنين. يا علي! افسوس و
هزاران افسوس، برخي كه قلبشان آكنده از مرض بود «و في قلوبهم مرض» درباره
آنان مصداق داشت، ترا درك نكردند و به مقام والاي تو پي نبرند و يا پي
بردند و دانستند و پنهان كردند. يا علي! تو هنوز در اين جهان نبودي
كه حضرت آدم به نام تو توسل جست و خداوند به مناسبت ذكر نام تو، آدم را از
اندوه نجات بخشيد و توبهاش را پذيرفت، تو هنوز به دنيا نيامده بودي كه
حضرت نوح و حضرت يونس و حضرت ابراهيم و حضرت موسي و حضرت عيسي عليهم السلام
به هنگام گرفتاريها، نام تو را در پيشگاه خالق واسطه قرار دادند و
خداوند به احترام نام تو بر آنان عنايت فرمود و از مشكلات نجاتشان داد. يا
علي! اين گفته خود توست كه «من گاهي گوش مي دادم و مي شنيدم كه رسول خدا،
حضرت محمد (ص) خدا را به حق من قسم ميداد و از خدا تقاضا ميكرد و در اين
اوقات من با تعجب مي گفتم: يا رسول الله! چه شد كه نام مرا در پيشگاه خدا
عنوان و وسيله فرمودي؟ و آن حضرت پاسخ داد كه آيا از تو محبوبتر و
عزيزتر و گراميتر نزد خدا كسي هست كه به هنگام تقاضا، نام او را ببرم؟! وه
چه اسراري است در نام علي گنج ها مخفيست در نام علي كه تمام
انبيا و اوليا نام او بردند هنگام دعا يا علي دست من و دامان
تو بر همه الطاف بي پايان تو « علي محبوب دلها و معشوق
انسانهاست. » مسلماً ملاك دوستي علي (ع) جسم او نيست، زيرا جسم او
در بين ما نيست و ما آن را احساس نكردهايم و باز هم محبت علي (ع) از نوع
قهرمان دوستي كه در همه ملت ها وجود دارد، نيست و باز هم اشتباه است كه
بگوييم محبت علي (ع) از راه محبت هايي است كه ريشه در فضيلتهاي اخلاقي و
انساني دارد و حب علي، حب انسانيت است. درست است علي (ع) مظهر انسان
كامل بود و درست است كه انسان، نمونه هاي عالي انسانيت را دوست مي دارد،
اما اگر علي(ع) همه اين فضايل انساني را كه داشت (آن حكمت، آن علم، آن
تواضع، ادب و عطوفت، عدالت و شجاعت و ...)، ميداشت اما رنگ الهي نميداشت،
مسلماً اين قدر كه امروز محبت خيز و عاطفهانگيز است كه پيوند الهي دارد. دلهاي
ما به طور ناخودآگاه در اعماق خويش، با حق پيوستگي دارد و چون علي(ع)
پرچمدار بزرگ حق و مظهر صفات حق است به او عشق ميورزند و در حقيقت
پشتوانه عشق علي (ع)، پيوند جانها با حضرت حق است كه براي هميشه در
فطرتها نهاده شده و چون فطرتها جاوداني است مهر علي نيز جاودان است. آنچه
براي هميشه علي (ع) را درخشنده و تابان قرار داده، ايمان و اخلاص اوست و
اين ايمان و اخلاص علي (ع) به وي جاذبه الهي داده است. جاذبه علي (ع)
سطح وسيعي از جمعيت را مجذوب خويش ساخته و به يك قرن و دو قرن پيوسته
نيست، بلكه در طول زمان ادامه يافته و گسترش يافته است و تا عمق دلها و
باطنها پيش رفته است. آنچنان كه بعد از قرنها كه به يادش مي افتند و
سجاياي اخلاقياش را ميشنوند اشك شوق ميريزند و به ياد مصائبش ميگريند
تا جايي كه دشمن را نيز تحت نفوذ قرار داده است و اشكش را جاري ساخته است و
اين قدرتمندترين جاذبه هاست. اين شهادت تاريخ است كه معاويه به علي
(ع) ارادت داشت و با او مي جنگيد (به خاطر دنياطلبي، حرص، عقده روحي داشتن)
دليلش اين است كه پس از شهادت علي(ع) هر كس از صحابه نزديك علي(ع) به نزد
معاويه مي آمد به او ميگفت: علي(ع) را براي من توصيف كن. وقتي توصيف
ميكردند اشكهايش جاري مي شد و مي گفت: «هيهات كه ديگر روزگار مانند علي،
انساني را بياورد.» علي(ع) اگر رنگ خدايي نداشت و الهي نبود، فراموش
شده بود. تاريخ بشر قهرمانهاي بسيار سراغ دارد؛ قهرمان هاي سخن، علم،
فلسفه، قدرت، سلطنت، ميدان جنگ ...، ولي بشر همه را از ياد برده اما علي نه
تنها با كشته شدنش نمرد، بلكه زنده تر شد. علي(ع) در حقيقت همچون قوانين
فطرت است كه جاودانه مي ماند و به قول جبران خليل جبران علي(ع) از
شخصيتهايي است كه در عصر پيش از عصر خود به دنيا آمدهاند.» «علي(ع)
از مرداني است كه هم جاذبه دارد و هم دافعه. شخصيتي دو نيرويي است. جاذبه و
دافعه او سخت نيرومند است كه در تمام قرون و اعصار به نيرومندي جاذبه و
دافعه علي پيدا نمي شود. دوستاني دارد عجيب، تاريخي، فداكار و در عشق به او
شعله ور و سوزانند و جان دادن در راه او را آرمان و افتخار مي شمارند. از
جمله مجذوبين و شيفتگان علي، ميثم تمار بود كه بيست سال پس از شهادت مولا
بر سر چوبه دار از علي(ع) و فضايل و سجاياي انساني او سخن ميگويد، در آن
ايامي كه سرتاسر مملكت اسلامي در خفقان فرو روفته بود، از بالاي دار فرياد
بر مي آورد: بياييد از علي(ع) برايتان بگويم و مردم از اطراف براي شنيدن
سخنان ميثم هجوم آوردند. ولي حكومت غدارهبند اموي كه منافع خود را در خطر
مي بيند، دستور مي دهد كه بر دهانش لجام زدند و پس از چند روزي به حياتش
خاتمه دادند. » از جمله چيزهايي كه در زندگي امير المؤمنين كاملاً
نمايان است هماهنگي قول و عمل اوست. علي همانطور كه در زهد و تقوا سخنوري
ميكند، خود نيز در منتهادرجه زهد و تقوا بود. ايشان به خاطر حفظ مصالح
عاليه اسلامي از حقوق شخصي خود چشم پوشيد و 25 سال سكوت كرد و مصلحت اسلام
را بر مصلحت شخص خودش مقدم داشت و اين هماهنگي در گفتار و كردار، بزرگترين
فضيلت انساني است و اين است رمز محبوبيت بي نظير علي (ع). امير
المؤمنين، انسان كامل، آيينه تمامنماي اوصاف فعلي خداوند است. براي شناخت
كنه انسان كامل چارهاي جز انسان كامل شدن نيست. علي (ع) برجستهترين انسان
كامل و نيز شخصيت ممتازي است كه قبل از خلقت عالم وجود، نور او و نور
رسولالله به صورت يك مجموعه خلق شد. چنانكه رسول اكرم (ص) مي فرمايد:
«خلقت انا و علي من نور واحد» سپس اين نور واحد، عوالمي را پشت سر گذاشت و
به اين جايگاه از عالم وجود رسيد تا اينكه در دنيا، يكي در لباس نبوت جلوه
ميكند و ديگري در جبه امامت. انسان كامل چون اميرالمؤمنين (ع)، عصاره
نظام آفرينش است. آن حضرت درباره خويش چنين ميفرمايد: «مالله آيه
اكبر مني» براي خداوند نشانهاي بزرگتر از من نيست، همان طور كه بزرگ تر از
مجموع جهان چيزي نيست. كلام علي (ع) اميرالمؤمنين
همتاي قرآن كريم است كه اين كتاب بزرگ، گذشته از تصديق صحف آسماني انبياي
الهي سلف، بر همه آنها سيطره دارد و انسان كامل نيز كه طبق حديث متواتر
«إني تاركٌ فيكم الثقلين، كتاب الله و عِترتي أهلَ بيتي، لَنْ يَفْتَرقا
حَتّي يَردا عليّ الحوض » كُفو قرآن مجيد است و در هيچ مرحله وجودي او از
او جدا نخواهد بود و سرآمد همه انسانهاي كامل است. كلام عالي حاصل
يك روح عالي است. نهج البلاغه مثل خود علي (ع) است. كلام انسان مثل خود
اوست. چون كلام تنزل و تجلي روح انسان است. يك روح پست كلامش پست و يك روح
عالي كلامش عالي است. علي (ع) چون جامع تمام علوم است، كلامش نيز جامع تمام
علوم است. در كلامش هم عرفان هست و هم فلسفه، هم آزاديخواهي است و هم
حماسه و هم اخلاق. نهج البلاغه مثل خود علي(ع) جامع است. فصاحت
خارقالعاده علي(ع) يعني آن زيبايي فوقالعاده سخنش كه درباره آن
گفتهاند: «فراتر از كلام مخلوق و فروتر از كلام خالق»(دون كلام الخالق و
فوق كلام المخلوق)، نگذاشت اين كلمات از بين برود و هنوز هم نگذاشته است و
عامل فوق العاده مؤثري است. فصاحت از زيبايي فكري است نه زيبايي حسي و فقط و
فقط مربوط به فكر انسان است. در رابطه با نهج البلاغه كلام علي (ع)،
همان طور كه قرآن سورههايي دارد و در آن آياتي است كه اگر خوانده شود
بايد سجده كرد، علي بن ابيطالب نيز خطبههايي دارد كه يكي از آنها خطبه
221، نهج البلاغه است. يكي از جمله هاي بلند خطبه مزبور اين است كه مي
فرمايد: «لايَتَعارفونَ بِلَيلٍ صباحاً و لما لِنَهارٍ مساءً أيّ
الجَديَديْنِ ظَعَنوا فيه كانَ عَليهُم سَرمداً.» ترجمه: «اينان خواه
در شب سفر كنند و در سفر شب بميرند و يا در روز مسافرت كنند و روز رخت
بربندند، سرمدي خواهند داشت.» شارحان نيز در تشريح اين جمله از نهج البلاغه
كوششها نمودهاند ولي در بسياري از آنان به عمق اين جمله امام علي (ع)
راه نيافتهاند. ابن ابي الحديد معتزلي ميگويد: اگر اين خطبه را
براي خردمندان فصيح و بليغ و كارشناسان فصاحت و بلاغت بخوانند، آنان بايد
سجده كرده و سر بر خاك نهند. استاد علامه طباطبايي در شرح اين بيان
فرمودند: ابن ابي الحديد گزاف نگفته است، زيرا سجده براي كلام خداست. همان
محتواي قرآني است كه به صورت خطبه هاي علي (ع) درآمده است و سجده در حقيقت
براي كلام خداوند است، نه براي كلام مخلوق. وصف علي (ع) از ديدگاه
توصيف خداوندي بنا به گفته اكثر مفسرين قرآن و دانشمندان اسلامي در
قرآن كريم 300 آيه درباره علي(ع) وجود دارد كه خداوند براي خاطرآن حضرت
نازل فرموده است. ولي براي مصلحت و حكمتي كه در پيش اوست صريحاً نام علي
(ع) را نياورده كه اين هم يكي از معجزات كلام خداوندي است كه به نام برخي
از آيات در ذيل اشاره ميشود: ـ سوره بقره آيات 38 و
208 ـ سوره
شوري آيه 23 ـ سوره مائده آيات 55 و 72 و 5 ـ سوره
زمر آيه 33 ـ سوره واقعه آيات 12-10 ـ سوره آل عمران
آيه 61 ـ سوره مريم آيه 96 ـ سوره احزاب آيه 33 سوره
مائده آيه 55: «جز اين نيست كه ولي و سرپرست شما خدا و رسول خدا(ص) و كساني
كه به خدا ايمان آورده و نماز برپا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند.»
همه مفسرين مي گويند تنها كسي كه در ركوع زكات داد، علي (ع) بود و اين آيه
درباره آن حضرت بر رسول خدا (ص) نازل شد. چرا نام علي (ع) در قرآن
نيامده است؟ با تدبر و تفكر در جواب اين سوال به اين نتيجه مي رسيم
كه اگر نام علي (ع) در قرآن تصريح مي شد: اولاً: امر پيشوايان بعد
از او بر مردم مشتبه مي گشت. ثانياً: امتيازاتي كه خداي تبارك و
تعالي در ضمن آيات به علي (ع) قرار داده، شكل ظاهري به خود مي گرفت و حقيقت
خود را از دست مي داد و شخصيت آن حضرت مثل شخصيت هاي اشخاص ديگر در ظاهر
جلوه كرده و به زودي از بين مي رفت. ثالثاً: اگر نامي از آن حضرت در
ظاهر قرآن بود، ديگر احتياجي به كنجكاوي و تكاپو نبود و لذا حق از ناحق
شناخته نشده و مردم به سوي كمال و معنويت حركت نمي كردند، در نتيجه يك نوع
ركود فكري در مردم ظاهر مي گشت، پس صلاح اين بود كه انجام گرفته است. وصف
علي از ديدگاه رسول خدا (ص) تمامي راويان از سني و شيعه
متفقالقولند كه درباره هيچ يك از صحابه رسول خدا (ص) به اندازه علي (ع)
حديث وارد نشده است و آن حضرت در اين زمينه هم گوي سبقت را از ديگران ربوده
است. اين كلام روح افزاي نبي اكرم (ص) كه مي فرمودند: «علي مني و
أنا من علي». يعني علي از من است و من از علي ميباشم.» و احاديث
ديگري كه از آن حضرت درباره اميرالمؤمنين علي (ع) روايت شده: ـ حديث
نور: من و علي (ع) از يك نور هستيم. ـ من و علي (ع) از يك درختيم. ـ
علي (ع) از من همانند سرم از بدنم است. ـ علي تو نسبت به من،
همانند هارون نسبت به موسي هستي. ـ هر كه را من مولاي او هستم، علي
مولاي اوست. (در روز تاريخي عيد غدير) ـ مثل علي درميان امت مثل «قل
هو الله احد» در قرآن است. ـ من شهر علمم و علي باب آن است و هر كه
ميخواهد به آن برسد، بايد از در آن وارد گردد. روزي يكي از ياران
پيامبر اسلام (ص) از آن حضرت درخواست نمود وصف علي (ع) را براي او بگويد.
آن حضرت فرمودند: «وصف خودم را از خودم مپرس، چون علي نفس من است و
من از علي هستم. علي در بستر پيامبر خدا(ليله المبيت) نقل شده
كه ابن كواء به اميرمؤمنان (ع) عرض كرد: هنگامي كه خداوند پيامبرش و
ابوبكر را ياد كرد و فرمود: «يكي از آن دو به هنگامي كه آن دو در غار بودند
،آن هنگام به همراه خود ميگفت: ناراحت نباش، خدا با ماست، كجا بودي؟
(توبه 9: ر 40: آيه، در مورد هجرت حضرت محمد (ص) به مدينه است. آن هنگام كه
با ابوبكر از دست مشركان در غار پنهان شده بودند.) اميرمؤمنان
فرمود: واي بر تو، اي ابن كواء! من در جاي خواب پيامبر (ص) در حالي كه
رواندازش به رويم افكنده شده بود خوابيده بودم. قريش هر كدام با چوبدستي
هايي تيغ دار در دستانشان آمدند و با آنچه در دست داشتند، به من ميزدند.
تا بدن من آبله دار و مثل تخم مرغ شد؛ پس از آن مرا بردند و مي خواستند
بكشند، شماري از آنان گفتند: «امشب او را نكشيد، مهلتش دهيد و به
دنبال محمد (ص) بگرديد.» علي (ع) فرمود: مرا با آهن بستند، در اتاقي
گذاردند و از انديشه من و در اتاق، با قفلي مطمئن شدند. در اين حال بودم كه
شنيدم صدايي ازگوشه اتاق مي گفت: يا علي! بعد از اين صدا دردي كه
داشتم،آرام و تورمي كه در بدنم بود، زايل شد. سپس آواي ديگري شنيدم كه مي
گفت: يا علي! و در اين هنگام آنچه بر در بود، افتاد و در باز شد. من
برخاستم وخارج شدم. آنها پيرزني شب كور را كه نه مي ديد و نه مي خوابيد،
براي نگهباني در گمارده بودند، من خارج شدم و او در آن وقت از شدت خواب،
چيزي نفهميد . علي از ديدگاه علي بن ابيطالب (ع) معرفي علي (ع)
از زبان خويش، نه تنها راهگشاي شناخت ما بوده و هست، بلكه جلو افراط و
تفريط هايي كه ممكن بود در اين راه گريبان ما باشد مسدود كرده و ما را به
حق آنچه كه بايد بشناسيم رهنمون فرموده است. اوصاف علي بگفتگو ممكن
نيست گنجايش بحر در سبو ممكن نيست اميرالمؤمنين (ع) مي
فرمايند: «سوگند به خدا كه من از تبليغ تمام رسالت ها و وعده هاي الهي
آگاهم و معاني تمام كلمات تامه پروردگار را مي دانم و درهاي علم و حكمت و
روشني نور هدايت در پيش ما خاندان (پيغمبر (ص))ميباشد. ما خاندان
پيغمبر (ص) درخت نبوتيم و محل نزول رسالتيم و جايگاه ورود و خروج
فرشتگانيم و معادن علم و دانش و چشمهسارهاي حكمت هستيم. رسول خدا
(ص) هزار باب علم بر من تعليم فرمود و از هربابي هزار باب ديگر باز گرديد.
سوال كنيد از من از راههاي آسمان ها، به تحقيق كه من راههاي آسمانها را
از راههاي زمين بهتر مي دانم. بپرسيد از من از فتنهها، كه من
ميدانم در كجاي زمين چه فتنه اي واقع مي گردد و چه كسي در كجا كشته مي شود
و مي ميرد. » از روايات فوق به خوبي معلوم مي گردد كه علم علي (ع)
مافوق علم هاي ديگران بوده، اين است كه در كلام علما، علي (ع) بعد از رسول
خدا (ص) اعلم الناس و منشأ تمام علوم قديمه و جديده دانسته شده است. زهد
علي (ع) علي (ع) مي فرمود: اي دنيا، از من دور شو، به خدا سوگند
هرگز تسليم تو نمي شوم كه خوارم سازي و رام تو نميگردم كه بر من افسار
زني، هر آينه تو را سه طلاق قطعي داده ام. در كتاب «ربيع الابرار» آمده است
كه علي (ع) فرموده«همانا اين دنيايي كه شما دل بر آن بسته ايد، در پيش من
خوارتر از آن است كه ملخي برگ ناچيزي را بر دهان گرفته و بچرد، علي را با
دنياي فاني كه لذات او ناپيدار است چكار؟ من پناه به خدا مي برم از زشتي ها
و لغزشهاي آن. عبادت علي (ع): خدايا من تو را از بيم كيفرت و
يا به خاطر طمع بهشتت عبادت نمي كنم، بلكه براي اين تو را عبادت مي كنم كه
وجود اقدست را شايسته عبادت يافتم. درخطبه ديگر مي فرمايد: گروهي
خداي را از روي رغبت و طمع عبادت مي كنند، آن عبادت بازرگانان است. گروهي
از روي ترس و بيم خداي را عبادت مي نمايند، اين عبادت غلامان است، ولي
گروهي خداي عزّوجلّ را با معرفت و اخلاص و سپاسگزاري عبادت مي كنند، اين
عبادت آزادگان است. (نهج البلاغه) از اين كه مولاي متقيان علي (ع)
(اعبدالناس) بوده شكي نيست، امام زين العابدين سيد الساجدين (ع) با اينكه
خود درعبادت مشهور عالم است و او را زينت عبادت كنندگان و سرور سجده
كنندگان مي نامند، آن حضرت درباره عبادت جد بزرگوارش علي (ع) مي فرمايد: «چه
كسي توانايي و قدرت آن را دارد كه مثل جدم علي بن ابيطالب (ع)، عبادت خدا
كند. نوشتهاند: آن حضرت در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مي خواند و
از كثرت سجده كردن، پيشاني مباركش پينه بسته بود.» شجاعت علي (ع) علي
(ع) فرمودند: من فرار نمي كنم از كسي كه به من حمله مي كند و حمله نمي كنم
به كسي كه فرار مي كند. بعد از رسول خدا (ص) علي را اشجع
الناس ناميده اند. شجاعت علي (ع) به حدي بود كه در بعضي موارد تعجب فرشتگان
را هم بر مي انگيخت، چنانكه جبرئيل در جنگ احد ندا در داد:«لا فَتي الاّ
علي لا سيف اِلا ّ ذوالفقار»؛ نيست جوانمردي چون علي و شمشيري چون
ذوالفقار. همچنين رسول خدا (ص) درباره يك ضربت علي (ع) در روز خندق
فرمود: «ضَربَت علي في يَوْم الخندق أفْضَلَ مِن عِبادِه
الثَقَلِيْن» «ضربت علي (ع) در روز خندق افضل از عبادات ثقلين است و
در ادامه فرموده اند: «به تحقيق بر علي است شجاعت و خلافت، چنانكه بر من
است رسالت و نبوت. عدالت علي (ع) آن حضرت در پياده كردن عدالت و
دادگري چنان دقيق و عميق بود كه مي فرمايد: «اگر آسمان هاي هفتگانه
(اقاليم لجه) را با چيزهايي كه در مدار آنهاست به من بخشند تا پوست جويي را
به ظلم و ستم از دهان موري بازستانم و خداي را در اين باره نافرماني كنم،
هرگز اين كار را نخواهم كرد.» چون علي (ع) مي دانست كه ظلم و بي عدالتي،
نافرماني بزرگي است به ساحت حق تعالي. لذا مي فرمايد: «من هرگز ظلم
نكرده و خداي خود را در اين باره نافرماني نمي كنم.» عدالت علي (ع)
آنچنان در نظرها محبوب بود كه دست يكي از شيعيانش را به جرم دزدي قطع كرد،
آن شيعه صديق نه تنها از عدالت علي (ع) نرنجيد، بلكه انگشتهاي خون آلودش را
به دست گرفته، و درحالي كه خون از پنجه اش مي ريخت، در ميان مردم فرياد مي
زد و مي گفت: «دستم را آقا و پيشواي دين و مولايم اميرالمؤمنين بريده
است.» پس چگونه مي شود علي (ع) را تعريف كرد كه دست مي برد و تعريف مي
شنود.» آن حضرت در بستر مرگ هم نداي عدالت را سر داد و فرمود: «دشمن
ستمكاران و ياور ستمديدگان باشيد.» در سفارشات خود به مردم مي
فرمود: «با مردم چنان رفتار و آميزش كنيد كه اگر بميريد، بر شما بگريند، و
اگر زنده باشيد با شما مهرباني كنند، چون بر دشمن خود پيروز شدي، به
شكرانه پيروزيت او را ببخشاي.) آن حضرت با اخلاق كريمهاش براي
جلوگيري از خونريزي با بزرگواري و متانت منسوبين خود را كه عبارت از
فرزندان و پسرعموهايش باشد، مخاطب قرار دارد و فرمود: «اي فرزندان
(عبدالمطلب) من نمي خواهم شما در خونهاي مسلمانان فرو رويد و به بهانه اينك
بگوييد: اميرالمؤمنين كشته شد، كشته شدن مرا سبب خونريزي و انتقام قرار
داده و عده اي را از دم شمشير بگذرانيد، بدانيد كه در عوض من كشته نمي شود،
مگر كشنده ام. صبر كنيد اگر من بر اثر ضربت ابن ملجم از دنيا رفتم، در عوض
ضربت او يك ضربت به او بزنيد، نبايد قبل از مرگ و بعد از مرگ او را مثله
نماييد، كه من از رسول خدا (ص) شنيدم كه مي فرمود: «از مثله كردن دوري
كنيد، هر چند كه (كلب عقور) يعني سگ گزند باشد.» به جز از علي كه
گويد به پسر كه قاتل من چو اسير توست اكنون به اسير كن مدارا علي(ع)
همانگونه كه ميلادش خاص بود ودربهترين زمان ( 13ماه مبارك رجب) ودر بهترين
مكان(خانه خداكعبه) متولد شد، نحوه لقاء الله او نيز با همگان متفاوت و
خاص بود . مرگش شهادت و محل شهادتش خانه خدا (مسجد) دربهترين حالات( درحالت
عبادت وسجده ) و در بهترين زمان ( ماه خدا ، ماه مبارك رمضان ، شب ليله
القدر ، شب نزول قرآن) و به دست شقي ترين مردم ( ابن ملجم مرادي) و با
عبارت « به خداي كعبه كه رستگار شدم» به سوي حق رهسپار گرديد. علي(ع) اولين
شهيد محراب بود. سخن گفتن درباره شخصيت مولا امام علي (ع) سخن گفتن
درباره خورشيد است و چگونه مي توان علي را ستود؟ چون نام علي به تنهايي
بسنده و كافي است كه همه فضايل انساني را در برابر ديدگان مجسم سازد، شخصيت
والاي او چندان گسترده است كه رسول گرامي (ص) فرمود: «اگر درختان
قلم و درياها مركب و همه جنيان حسابگر و همه انسانها نويسنده شوند،
نخواهند توانست فضائل امام علي (ع) را بشمارند و به حساب در آورند. » در
بحارالانوار آمده است كه رسول خدا (ص) در عرش، فرشته اي به صورت امام علي
(ع) ديد و پنداشت كه او علي (ع) است، لذا فرمود: «اي ابوالحسن! چگونه در
صعود به عرش بر من پيشي گرفتي؟» پيامبر (ص) ندايي شنيد كه: يا رسول الله!
اين فرشته اي است كه به قدرت خدا سيماي علي (ع) را دارد، زيرا فرشتگان
آسمان نيز مشتاق علي بن ابي طالب (ع) شدند و از خداوند درخواست كردند كه
صورتي چون علي (ع) در آسمان ها به وجود آورد، خداوند متعال درخواست ملائك
را با خلق اين فرشته كه شبيه امام عي (ع) است برآورده فرمود. نه خدا
توانمش گفت نه بشر توانمش خواند متحيــرم
چه خـــوانم شـــــه ملـــك لافتــي را علي فريادرس و فريادگر تاريخ
است كه در پرواز و اوج گيري، هيچكس جز پيامبر در مقام او نيست. علي مرد جنگ
و جهاد و هجرت و پدر يتيمان و كمك كار بيوه زنان و اهل ايثار و شهيد و
شهيد پرور است. علي در عصري زندگي ميكرد كه مردم فريب كار بودند و او
نخواست كه از راه حق و حقيقت خارج شود. اگر جوياي عبادت، عدالت،
سخاوت، شجاعت، سياست، قضاوت، عصمت، طهارت، فتوت، حكمت، علم، حلم و بردباري،
پاسداري از حقوق مردم، انفاق و ايثار و ديگر فضايل انسانيت باشيم، همه را
بايد در وجود امام علي (ع) جستجو كنيم و بيابيم. زيرا همه اين فضايل و صفات
و خصوصيات برجسته به مراتب قوي تر و بالاتر در مولا علي بن ابيطالب (ع)
وجود داشته است. علي جاودانه تاريخ و اعصار بوده، هست و خواهد بود. جاذبه و
دافعه بيمثالش،
فضايل
و خصايص حسنة بي كرانش كه متأثر از پيوند الهي و روح معنوي او بودند و
درياي ايمان و اخلاصش كه درعرش و فرش بي همانند بود ، جملگي از رموز
جاودانگي نام علي(ع) بر عرصه جريده عالم تا ابدالدهر است . همگي
خوشگل يك عضو و تو سر تا پا حسن آنچه خوبان همه دارند تو تنها داري علي
جان! نشانه هاي شكوه و بزرگي در تو بيشمار است و صفات و كمالات تو نامحدود
است. كسي مفصل و مطول، مدح تو را گفت حتي در بيان كمترين آن صفات كوتاهي
كرده است. هر چه از علي(ع) بگوييم، كم گفته ايم زيرا يك مسلمان با
شناخت اسلامي علي(ع) را مي بيند ولي يك غير مسلمان علي(ع) را مي ستايد. چون
او را مجري حق، خداجو و آزاده مي نگرد، همه جوانب را در نظر مي گيرد و بعد
مي گويد. او نه فردي است كه من وصف كمالش گويم حسن او
را ز خدا پرس كه من حيرانم درباره مولود كعبه، حضرت امام علي
عليه السلام حرف و حديث و خبر و قطعه و قصيده و مقاله بسيار است، آنقدر كه
عمر نوح مي بايد تا كسي موفق شود فقط آنها را مطالعه كند . اميد
آنكه خداي سبحان ما را در تبعيّت از سنت علوي بيش از پيش موفق بدارد و ما
را از پيروان حقيقي صراط آن امام همام قرار دهد . مجلس
تمام گشت و به آخر رسيد عمر ما همچنان در اول وصف تو مانده ايم
بازگشت به صفحه نخست |